مقاله ترجمه شده نقش رهبری دانش‌محور در نوآوری و شیوه‌های مدیریت دانش

مشخصات محصول
قیمت:15000تومان
دسته بندی:

سال نشر: ۲۰۱۴

تعداد صفحه انگلیسی: ۱۱

تعداد صفحه ترجمه فارسی:  ۳۲ صفحه  WORD

(دانلود رایگان مقاله انگلیسی )

کد محصول: M533

عنوان فارسی:

مقاله انگلیسی مدیریت ترجمه شده نقش رهبری دانش‌محور (دانش‌بنیان) در نوآوری و شیوه‌های مدیریت دانش

عنوان انگلیسی:

The role of knowledge-oriented leadership in knowledge management practices and innovation

چکیده فارسی:

در این مطالعه قصد داریم در یکی از حوزه‌های مدیریت دانش- که به دنبال رسیدن به نوآوری است – به بررسی نقش یک نوع خاصی از رهبری سازمانی تحت عنوان رهبری دانش‌محور یا همان دانش‌بنیان بپردازیم. تحلیلی که بر روی دیدگاه دانش‌محور شرکت‌ها صورت گرفته است، چندین فرضیه را به همراه داشته و متدلوژی‌ای را به‌وسیله‌ی تحلیل مدل‌سازی معادله‌ی ساختاری (SEM) از طریق حداقل مربعات جزئی ،برای تست این فرضیه‌ها ارائه داده است. این روش، نتایجی را برای یک نمونه از داده‌های تجربی در صنایع تکنولوژی نیز به همراه داشته است. در این مقاله، شواهد و مدارکی تجربی را در خصوص تأثیرات واسطه‌ی روش‌های KM در رابطه‌ی بین رهبری دانش‌محور و کارائی نوآور ارائه می‌دهیم. برحسب فعالیت‌هایی که قبلاٌ صورت گرفته است، نتایج حاصله نشان می‌دهد که اگرچه روش‌های KM به‌خودی‌خود برای اهداف نوآوری مهم هستند، وجود این نوع سبک رهبری باعث ترغیب به توسعه و استفاده از روش‌های اکتشاف (ایجاد) و بهره‌برداری (ذخیره‌سازی، انتقال و کاربرد) از KM می‌گردد. یکی از استلزامات عمده‌ای که در این خصوص وجود دارد و می‌توان آن را نتیجه‌ی توسعه و استفاده از KM دانست، این بوده که شرکت‌ها می‌توانند کارائی خود را در حوزه‌ی نوآوری محصول بهبود دهند.

واژگان کلیدی: رهبری دانش‌محور، مدیریت دانش، کارائی نوآوری، روش‌های مدیریت دانش، حداقل مربعات جزئی، شرکت‌های فنی

  1. ۱. مقدمه

با ظهور قرن نوزدهم، مدیریت دانش (KM) را می‌توان به‌عنوان یک اصل در نظر گرفت که در حوزه‌ی دانشگاهی و دنیای تجارت به‌خوبی تشکیل‌شده است. بر مبنای اصول KM، سازمان‌های سرتاسر دنیا اقدام به توسعه و پیاده‌سازی ابتکارات مدیریت دانش نموده‌اند تا بتوانند سطح کارآمدی پروسه‌های شغلی خود را بهبود داده، بهره‌وری و کیفیت سرویس‌های خود را افزایش داده و راه‌حل‌ها و محصولات جدیدی را برای مشتریان خود پیدا کنند (نژیویین و محمد ۲۰۱۱). علاوه بر این، در مفاد فنی، نوآوری را می‌توان نتیجه‌ی مستقیم کارآمدی در KM دانست (داروچ، مک ناتون ۲۰۰۲؛ دو پلسیس ۲۰۰۷) و می‌توان آن را یکی از اهداف بزرگ شرکت‌های تولیدکننده‌ی دانشی دانست که به دنبال مزایای رقابتی هستند (نونکا و تاکوچی ۱۹۹۵).

اگرچه اهمیت و استفاده از KM برای سازمان‌ها امری بدیهی است، گزارشات اخیر مانند ابزارهای مدیریتی Bain و گرایشات ۲۰۱۱، نشان‌دهنده‌ی سطح رضایت‌مندی در رابطه با استفاده از این ابزار مدیریتی و نتایج کاربرد آن می‌باشد (ریجبی و بیلودا ۲۰۱۱). به‌طورکلی، طراحی و پیاده‌سازی روش‌های KM، برای مدیران امری مشکل می‌باشد و بهره‌وری و موفقیت چنین روش‌هایی در سطح زیادی بسته به بکار گیری بهینه‌ی فاکتورهای سازمانی می‌باشد (بیرلی و دالی ۲۰۰۲). درنتیجه، مدیران باید به‌وسیله‌ی طراحی ابزارهایی مانند روش‌های مدیریت منابع انسانی (HRM)  شرایط ایده آلی را به‌منظور ترفیع و بهینه‌سازی در استفاده از روش‌ها و ابتکارات KM در سازمان ایجاد کرده (چن، هانگ ۲۰۰۹، لین ۲۰۱۱، لوپز کاربرلا و والی-کابرلا ۲۰۰۹) و فرهنگ سازمانی خوبی را در این خصوص تعریف کرده (دیتنی، هوپس و هاریس ۲۰۰۴، دونات، گوادمیلاس ۲۰۱۰)، سیستم های تکنولوژی را پیاده‌سازی کنند (کینگ و مارس ۲۰۰۸، لیا و وانگ ۲۰۰۹، لی و هونگ ۲۰۰۸) و ساختارهای سازمانی را نیز در این خصوص ایجاد کنند (گولد، مالهورا و ساگار ۲۰۰۱).

رفتار رهبری را می‌توان فاکتور مهم دیگری برشمرد، چراکه رهبران دارای تأثیر عمده‌ای بر روی جهت‌گیری و بهره‌وری KM در داخل سازمان‌هایشان هستند (نژیون و محمد ۲۰۱۱). از سوی دیگر، رهبران می‌توانند شرایطی را مهیا سازند که به فعالان اجازه‌ی مشارکت و بهره بردن از مهارت‌های دستکاری دانش در آن‌ها را نموده و نقشی را در منابع دانش انحصاری خود ایجاد کرده و یا دسترسی آسان‌تری به دانش مربوطه داشته باشند (کرافورد، گولد و اسکات ۲۰۰۳). از سوی دیگر، رفتارهای رهبری ممکن است موانع عمده‌ای را در ایجاد و بهبود دانش به همراه داشته باشد (بریانت ۲۰۰۳، پولیتیس ۲۰۰۲)، چراکه این امر می‌تواند احتکار و صلاحیت دانش را به همراه داشته باشد و نه مشارکت؛ و ازاین‌رو، گرایش‌هایی منفی در خصوص شرکت‌های تولیدکننده‌ی دانش ایجاد خواهد شد (لاکشمن ۲۰۰۹، یاهاو و گو ۲۰۰۲).

علیرغم اهمیت عمده‌ی KM، پژوهشگران فقط در سال‌های اخیر اقدام به بررسی نقش رهبران در KM نموده‌اند و الگوهای مدیریتی را به یک KM خوب نسبت داده‌اند (لاکشمن ۲۰۰۹). برای مثال، یانگ (۲۰۰۷)، نقش نوآوران، مشاوران و تسهیل‌کنندگان را با سطح بالایی از اشتراک‌گذاری دانش مرتبط ساخته است. به‌طور مشابه، سینگ (۲۰۰۸) یافته است که برخلاف سبک‌های رهبری جهت‌دار (سطح بالایی از کنترل را می‌توان بر روی کارمندان و سطح پایینی از پرورش)، یک سبک رهبری تفویض، دارای رابطه‌ی مثبتی با همه‌ی روش‌های km در حوزه‌ی فنی می‌باشد. در فعالیت‌های اخیر، وون گروق (۲۰۱۲) چارچوبی را برای رهبری آگاهانه در ایجاد دانش ارائه داده است که در آن، نمادهایی مانند مدل BA- محیطی برای تولید دانش، مدل SECI، دارائی‌های دانش و رفتارهای رهبری باهم ادغام‌شده‌اند (نوناکا و کونو ۱۹۹۸، نوناکا و تاکوچی ۱۹۹۵). این مؤلفین بر روی ضرورت انجام پژوهش‌های بیشتری برای شفاف‌سازی نقش رهبری سازمانی در پروسه‌ها و فعالیت‌های KM تأکید کرده‌اند.

به دنبال این پیشنهاد‌ها، در این مقاله، رهبری سازمانی را به‌عنوان شرطی ضروری برای توسعه و بهبود روش‌های KM و برای اهداف نوآوری در شرکت‌های نوآور مطرح می‌سازم. ازآنجایی‌که مزایای رقابتی برای این شرکت‌ها ضرورتاٌ منجر به توسعه‌ی محصولات جدید می‌شود، چنین شرکت‌هایی باید به‌صورت سریع، کارآمد و انعطاف‌پذیر اقدام به بررسی و بهره‌برداری از دارائی‌های دانش بنمایند (دکارولیس و دید ۱۹۹۹، سوبرامینان و یوندل ۲۰۰۵). در این مطالعه، به‌طور خاص هدف این بوده که به سؤالات پژوهشی زیر پاسخ دهیم:

تمامی حقوق مادی و معنوی ترجمه ها برای پارس ترجمه محفوظ می باشد

تمامی حقوق مادی و معنوی ترجمه ها برای پارس ترجمه محفوظ می باشد