قیمت: | 15000تومان |
دسته بندی: | حسابداری و اقتصاد,مدیریت |
سال نشر: ۲۰۰۵
تعداد صفحه انگلیسی: ۱۸
تعداد صفحه ترجمه فارسی: ۲۹ صفحه فایل WORD
کد محصول:h22
عنوان فارسی:
مقاله لاتین ترجمه شده رشته حسابداری : آزادسازی قوانین، تغییر تکنولوژیکی و عملکرد وام دهی تجاری بانک های بزرگ و کوچک
عنوان انگلیسی:
Deregulation, technological change, and the business-lending performance of large and small banks
چکیده فارسی:
طبق نظر DeYoung و همکاران [ژورنال پژوهش خدمات مالی]، آزادسازی قوانین و تغییر فنی (تکنولوژیکی)، صنعت بانکداری ایالات متحده را به دو گروه اولیهی سایز مبنا تقسیم کرده است: بانکهای خیلی بزرگ که تخصص آنها در استفاده از اطلاعات “سخت” برای دادنِ وامهای استاندارد شده، و بانکهای کوچکتر که تخصص آنها در استفاده از اطلاعات “نرم” و توسعه روابط جهت دادنِ وامهای غیراستاندارد میباشد. ما عملکرد وامدهی تجاریِ بانکهای کوچک و بزرگ را در دوره بین سالهای ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱ ارزیابی میکنیم. بانکهای کوچکی که وامهای تجاری کوچک میدهند با توسعه روابط و وامهای غیراستاندارد مشخص میشوند. یافتههای ما که با مدل DeYoung و همکاران مطابق است نشان میدهد که در بازار وامدهی تجاریِ کوچک، بعد از کنترل تمرکز بازار، هزینه سرمایهها و بسیاری عوامل دیگر که ممکن است بر بازدهی اثر بگذارند، بانکهای کوچکتر عملکرد بهتری نسبت به بانکهای بزرگ دارند. اما، بانکهای بزرگتر ظاهراً مزیت وام کارت اعتباری را دارند که این بازاری است که با روابط غیرشخصی و وامهای استاندارد شده مشخص میشود. بطور قابل توجهی ما دریافتیم که بانکهای بزرگتر در حال هجوم و تعدی به بازار کوچکترین وامهای تجاری بودند؛ نتیجهای که با استفاده از امتیازدهی اعتباری توسط بانکهای بزرگ برای ایجاد وامهای تجاری خیلی کوچک مطابقت دارد [Berger و همکاران، ژورنال پول، اعتبار مالی، و بانکداری، ۲۰۰۴]
تغییرات اخیر در مقررات و بکارگیری گسترده تکنولوژیهای جدید بانکداری، اثر شگرفی بر تجارت بانکداری گذاشته است. این تغییرات، معانی و مفاهیم مهمی را برای ساختار رقابتی صنعت بانکداری دارد. بدین ترتیب، ادغام موسسات موجب نگرانی آیندهی بانکهای کوچک شده است. بانکهای کوچک، منبع اولیهی تامین مالی موسسات کوچک تجاری که موتور مهمی در رشد اقتصادی هستند، میباشند.
یک نوشته آکادمیک (ادبیات) مهم و اساسی بیان میکند که توسعه روابط و کاهش اطلاعات بیتقارن، در مرکز پروسهی میانجی گری مالی قرار دارد. DeYoung و همکاران (۲۰۰۴) بیان میکنند که آزادسازی قوانین و تغییر فنی، صنعت بانکداری را به دو گروه اولیهی سایز مبنا تقسیم کرده است. گروه اول متشکل از موسسات خیلی بزرگ بانکداری است که با استفاده از اطلاعات “سخت”، روابط غیرشخصی، هزینههای پایین واحد، و وامهای استاندارد مشخص میشوند. گروه دوم متشکل از بانکهای کوچک است که با استفاده از اطلاعات “نرم”، توسعه روابط، هزینههای بالاتر واحد و وامهای غیراستاندارد مشخص میشوند. Berger و همکاران (۲۰۰۲) اظهار میدارند که بخاطر مجموعههای مختلفی از پاداشها (مشوقها) در ساختارهای سازمانیِ بانکهای کوچک و بزرگ، بانکهای کوچک (نسبت به بانکهای بزرگ) برتری نسبی در وامدهی بر اساس اطلاعات “نرم” دارند. آنها اطلاعات نرم را بدین طریق تعریف میکنند: “اطلاعاتی که نمیتوان آنها را بر اساس اعتبار، از یک نماینده به نماینده دیگر مبادله کرد” (صفحه ۳). زمانیکه بعضی موسسات برای یک دوره کوتاه مدت حضور دارند و/یا موسساتی وجود دارند که فاقد سابقه قابل تایید اطلاعات مالی میباشند، اطلاعات نرم میتوانند در پروسه وامدهی مهم باشند (Stein، ۲۰۰۲ را نیز ببینید). بسیاری از این موسسات احتمالا کوچک هستند.
تحقیق پیشین Carter و همکاران (۲۰۰۴) شواهدی مطابق این اندیشه که بانکهای کوچک عملکرد بهتری در وامدهی تجاری کوچک نسبت به بانکهای بزرگ دارند پیدا کردند. ما تحقیق آنها را با بررسیِ اینکه چگونه عملکرد وامدهی در بانکهای کوچک و بزرگ در دوره سالهای بین ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱ تغییر کرده است گسترش میدهیم؛ دورهای که با تغییرات مهم قانونی و فنی مشخص میشود. معیار ما برای عملکرد وامدهی، بازده خالص وامها، که به صورت درآمد بهره تعریف شده، ضررهای خالص کمتر و هزینههای اختصاص یافته میباشد. این معیار با معیار Carter و همکاران که هزینهها را جزو معیار عملکردشان حساب نمیکنند، تفاوت دارد. اگر وام تجاری کوچک، گرانتر باشد، مزایای کسب بازدههای بیشتر، کاهش مییابد و در بعضی موارد ممکن است حذف شود.
ما یک رابطه معکوس بین سایز بانک و بازده خالص از وام تجاری کوچک دریافتیم که نشان میدهد بانکهای کوچکتر در دادنِ چنین وامهایی، بهتر هستند. بطور قابل توجهی، به نظر میرسد که مزیت این بازار برای بانکهای کوچک، برای کوچکترین وامها (مثلا کوچکتر از ۱۰۰,۰۰۰ دلار)، کاهش یافته است. این نتایج با یافتههای Berger و همکاران (۲۰۰۴) مطابقت دارد؛ یافتههای آنها نشان میدهد که امتیازدهی اعتباری به بانکهای بزرگتر اجازه داده است که به بازار وامهای تجاری کوچک، تعدی کنند. ما همچنین دریافتیم که بانکهای بزرگتر در مورد وامدهی کارت اعتباری، بهتر عمل میکنند. این نتایج با مفاهیم مدل DeYoung و همکاران (۲۰۰۴) درباره آزادسازی قوانین و تغییر فنی مطابقت دارند.
این مقاله بدین ترتیب پیش میرود: بخش ۲ مروری بر ادبیات مربوطه دارد؛ بخش ۳ درباره متدلوژی و دادهها بحث میکند؛ بخش ۴ نتایج ما را ارائه میدهد و بخش ۵ نتیجه گیری میکند.
۲٫۱ آیا بانکهای کوچک در وامدهی برتری دارند؟
چندین تحقیق، مسئلهی عملکرد وامدهی توسط بانکهای بزرگ و کوچک را بررسی کردهاند. چندین منبع ممکن برای برتری یک بانک کوچک در بازارهای خاص وامدهی وجود دارد. اولاً، بانکهای کوچک میتوانند به اطلاعاتی که در اختیار بانکهای بزرگ نیست، دسترسی داشته باشند. Nakamura، Peterson و Rajan، و Mester و همکاران اظهار میدارند که بانکهای کوچک نسبت به بانکهای بزرگ، به اطلاعات اعتباری بهتری از طریق حسابهای پس انداز موسسه دسترسی دارند. برای مثال، متصدی وام بانکی که بر یک حساب سپرده تجاری نظارت میکند میتواند روندها (رویدادها)ی مضر (یا مطلوب) را در ورودیها و خروجیهای سرمایهها (یعنی فروشها و هزینهها) مشاهده کند. اگر این موسسه یک بستگی پس اندازی داشته باشد، این اطلاعات، بطور مهمی، فقط برای تصمیمگیریهای اعتباری، مفید خواهند بود. موسسات کوچک که با بانکهای کوچک تبادل دارند برای این پروفایل (خصوصیات) مناسب هستند. برعکس، یک بانک بزرگ که با موسسهای بزرگ تبادل انجام میدهد و تقسیمبندیهای چندگانه و روابط چندگانه بانکداری دارد، قادر نخواهد بود که بطور کارآمد بر حسابهای سپرده تجاری نظارت کند.
دلیل دوم برای اینکه ممکن است بانکهای کوچک برتری داشته باشند این است که آنها بستگیهای (روابط) وامدهی را توسعه میدهند تا مشکلات اطلاعات بیتقارن را کاهش دهند. برعکس، مسیر کاری معمولیِ یک متصدی وام در یک بانک بزرگ اغلب شامل تغییراتی در جایگاه و مسئولیت شده که موجب دشوارتر شدنِ گسترش و حفظ روابط طولانی مدت میشود. Diamond (1984)، Boot (2000) و بسیاری دیگر اظهار میدارند که این فعالیتها منبعی برای ارزش اقتصادی موسسات مالی هستند. Peterson و Rajan (1994) ارزش روابط وامدهی را سندیت دادهاند. علاوه بر این، Peterson و Rajan (1995) اظهار میدارند که بانکهای کوچک در بازارهایی با رقابت کمتر، انگیزه بیشتری برای سرمایه گذاری در روابط وامدهی دارند زیرا احتمال کمتری وجود دارد که وام گیرنده به یک وام دهندهی رقیب روی آورد. Akhigbe و McNulty (2003) گزارش میکنند که ۵۷% از بانکهای کوچک ایالات متحده در مناطق غیرپایتختی (غیر مهم) هستند، بنابراین بانک کوچک معمولی باید سرمایه گذاری بیشتری در روابطش با موسسات کوچک که میتوانند مزیتی در فعالیتهای وامدهی به آن بدهند داشته باشد.
تمامی حقوق مادی و معنوی ترجمه ها برای پارس ترجمه محفوظ می باشد
تمامی حقوق مادی و معنوی ترجمه ها برای پارس ترجمه محفوظ می باشد